کنایه های درس هفتم : سوشون
شلخته درو کنید تا چیزی گیز خوشه چین ها بیایید: کنایه از اینکه گندم ها را نامنظم درو کنید تا چیزی برای فقرا باقی بماند.
چانه اش گرم شده: کنایه از پر حرفی
رنگ شب پریده : کنایه از سپری شدن شب و فرا رسیدن صبح
آفتاب تیغ کشید: کنایه از طلوع آفتاب
دل آدم از جا کنده می شود : کنایه از شدت غم و اندوه و ناراحتی
لباس غضب بر کرده: کنایه از عصبانی و خشمگین بودن
نه خم به ابرو می آورد: کنایه از حفظ خون سردی و اهمیت ندادن
پلک هایش داغ شده: کنایه از آماده ی اشک ریختن و گریه کردن
هم عنان : کنایه از همراهی – همراه بودن
هم قسم شدن : کنایه از اتحاد و همبستگی
دست روی دست گذاشتن : کنایه از کاری انجام ندادن، اقدام نکردن به کاری
آب از سر گذشتن : کنایه از اینکه تمام چیزها را از دست دادن و اینکه دیگر نمی ترسم و مهم نیست .
روی ما را سفید کردی : کنایه از موجب سربلندی و افتخار گردیدن
چنبره زدن مار روی قلب: کنایه از غمگینی و اندوهناکی
چراغ های ذهنش روشن بود : کنایه ازآگاه و هوشیار بودن
دیگر هیچ کس در این دنیا نخواهد توانست آن چراغ ها را خاموش بکند : کنایه از اینکه دیگر هیچ کس نمی تواند جلو آگاهی و بیداری و هوشیاری را بگیرد .
دست بیخ گلویش گذاشتید : کنایه از اعمال فشار و تهدید، وادار کردن کسی به سکوت و حرف نزدن و اعتراض نکردن
روی حرف ایستادن : کنایه از اصرار و پافشاری کردن
نظرات شما عزیزان:

